جدیدترین اس ام اس های دلشکسته و غمگین و پیامک های زیبای سوعکس-بازیگران-زن.html" title="زن" target="_blank">زناک سری ۲۱ مرداد ماه ۹۳ را در این مطلب از سایت مستر فانی برای شما عزیزان قرار داده ایم.امیدواریم از خواندن این اس ام اس های زیبا و دل انگیز لذت ببرید و آنها را برای دوستان و عزیزانتان ارسال کنید….
در قبرم هستم… خوابیده ام به پهلوی راست، گوش چسبانده ام به خاک، منتظر شنیدن گام هایت…
فاتحه بهانه است… فقط بیا…
.
.
.
دستم به بیداریت که نرسید
این بارخواهشم را عوض خواهم کرد ؛
گوشه دنجی درخوابهای آشفته ام قرار بذار
.
.
.
دردهایم…
لایک بخورید…
نوش جانتان!!!
.
.
.
ﺻﺪﺍ .. ﺭﻓﺖ … !! . . . ﺗﺼﻮﯾﺮ .. ﺭﻓﺖ … !! . . . ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ .. ﻣﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﺮﻓﺖ … !!
.
.
.
روزها
هفته ها
ماه ها
و حتی سالها گذشتند
روزی خواهیم فهمید از زندگی
چیزی نداریم جز
خاطراتی که رهایمان نمیکنند…
.
.
.
ﮪﯿـــــــﺲ
ﺣﺎﻟـــــﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺧـــــﻮﺏ ﺧـــــــــــــــﻮﺏ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧــــــــﻮﺏ ﮪﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻭﻗﺘـــــــــــﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾـــﻢ
ﺧﻮﺑــــــﻢ
ﺍﺷــــــــــﮏ ﮪﺎﯾــــــــﻢ
ﺳﺮﺍﺯﯾـــﺮ ﻣﯿﺸــــــــﻮﺩ
ﻧﻘﺎﺏ ﺻﻮﺭﺗـــــــــﻢ ﺑﺎ
ﻗﻄــــــــﺮﻩ ﮪﺎﯼ ﺍﺷﮑــــــــــﻢ
ﺧﯿـــــــــﺲ ﻣﯿﺸـــــﻮﺩ
.
.
.
تو راحـ ـ ـــت
بخوابـــــ ـ ـ..
من مشق گریهــ هایم ـهنـــوز مانـده…
.
.
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــه ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــم ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ
ﻣﺜـل ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـ ﺯﻣﺴﺘــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯد
نه به امدنی دلخوشم و نه از رفتنی غمگین این روزهادلم سکوت میخواهد
.
.
.
من فرزندی به دنیا نخواهم اورد..
بگذار منقرض شود
این نسل غمگین
نسل تنها
نسل بی کس
نسل نفس بریده
نسل حسرت خورده
بگذار مـنـقـرض شود
.
.
.
کمی عوض شدم؛
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمی شوم؛
به کسی تکیه نمی کنم؛
از کسی انتظار محبت ندارم؛
خودم بوسه میزنم بر دستانم؛
سر به زانوهایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم …
چقدر بزرگ شدم یک شبه !!!..
.
.
.
این منم …
تنها …
تاریک …
خاموش …
رفت !
آنکه چراغ زندگیم بود !
حالا منم !!!
سرد …
غمگین …
خشمگین …
منتظرم !!!
نه، منتظر فرصت انتقامم !
اما وقتش که می رسد جا می زنم …!
و فقط این چشمانم هست که میدرخشد.
” و همیشه منتظرم …!!! “
.
.
.
دنیای من…
“مجازیش” هم
غمگین بود!
.
.
.
خستهـ ، شکستهـ ، غمگینـ
ببین چطور …!!!
بازیچه ی جذر و مد احساست شدم …
.
.
.
بوسههای خداحافظی تلخاند
تلخ،
آقای مسؤولِ کنترلِ بلیت!
و تلختر آنکه ما هر دو شاعریم
قطارها سوت میکشند
و شاعرانی که نزدیک ایستگاه خانه دارند
شعرهای غمگینتری مینویسند.
.
.
.
غمگین نباش
وقتی تشنه محبتی …
خنده لبهای خشکیده ات را….
به خون خواهد کشید
.
.
درد داره
وقتی ساعت ها میشینی
به حرفایی که هیچ وقت قرار نیست بگی
فکر میکنی…
.
.
.
هر کس یه جور زندگی رو ترجیح میده
من دوست دارم تنها تو اتاقم یه گوشه بشینم و دود سیگارم رو تماشا کنم…!
نه ناراحتم
نه افسرده
فقط اون بیرون چیز جذابی وجود نداره…همین!!!
.
.
.
چه میفهمی از دل تنگم
گاهی به خدا التماس میکنم فقط خوابت را ببینم
میفهمی؟؟
خوابـــــــــــــــــــت را…
.
.
.
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم
و به اندازه هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
.
.
.
تشنه که میشوم
سرمیکشم دلتنگیت را
بغض بالا می آورم . . .
.
.
.
سخت است بغض داشته باشی
و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !
.
.
.
بازی را من برده ام ، نتیجه را ببین :
اشک ، هیچ به نفع من …
.
.
.
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …
.
.
.
طــــعم بغــــض می دهـــد . . .
” تمــــام نفــــس هایی”
کــــه بــــی تـــو به زور اکسیـــــژن قورت می دهـــم . . . !
.
.
.
دلم…
دلـــم کــُمـا مـــی خـــواهــد….
از آنــهـایـــی که دکـتـر مـــی گــویــد:
مــتـــاســـفـــم….
فــقـط بــراش دعا کـنـیـد…
.
.
.
هــر کس ..
یـا شب میمیـــرد ،
یــــا روز ..
مـــن ؛ شبـانــه روز !
.
.
.
می شنوی؟ دیگر صدای نفسم نمی آید…
به دار کشیده مرا، بغض نبودنت…
.
.
.
نیوتن اگر جاذبه را درست می فهمید معشوقه اش از درخت متنفر نبود و در دفتر خاطراتش نمی نوشت : اشک های من هم به زمین می افتد اما تو سیب را ترجیح دادی
.
.
.
تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای شادمانیت دعا کنم !
.
.
.
خدایا.
دستانم را زده ام زیر چانه ام
مات ومبهوت نگاهت میکنم
طلبکار نیستم
فقط مشتاقم بدانم
ته قصه چه میکنی؟
بامن
.
.
.
به گمانم تو اگر بودی و این فاصله ها کمتر بود ،
آسمان آبی تر !
حالِ من بهتر بود ،
روزگار است دگر !
نه به صبحش امید !
نه دلِ شب زده ام آرام است
آنچه هست ،
تلخی و دلواپسی و اندکی از ذوق نوشتن !
که درونم مانده …
روزگارم یلداست !
.
.
.
به من گفت:
غمگین ترانه ات را بخون؟ چشمهایم را بستم
و آرام آرام گریستم
.
.
.
وقتی حالت خوب نیس خاطره ها زودتر از همه میان عیادت
.
.
.
ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻣﺎﻝ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﻪ
ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ
.
.
.
دکترا اگه دکتر بودن
فرق نفس عمیق رو با آه میفهمیدن
.
.
.
تلخم
مثل حلوای عزای کسی که خیلی دوستش داری
.
.
.
ابرها هم ته کشیده اند شاید خدا هم فهمیده که اشک چیزی را عوض نمی کند
.
.
.
دل من همانند اتوبوس شهری شده غصه ها سوار میشوندفشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم :سوار نشوید جا نیست
.
.
.
برای دردهایم نشانه میگذارم تایادم بماند کجا دست خدا را رها کردم